نظر
تو از سفيدی سايه های پُر انکسار کدام نور
بر برکه های گُل سوسنيِ مُنوَر گذشته ای
که "جنگلهای شقايق پهلو" ديگر قهوه ايِ سوخته نمی نمايند،
خاک بر خاطرۀ چشمه ساران نيست
و سبزِ مهتابی به چشمان صبح فرو رفته است ...
عزرائيل برابر چشمان شوخ و زلفکان ذُرّتی
شرمسار زُمُختيهای بيکرانِ خُداست
و ابروانِ مُرتعشِ سخنگويت
آوازهای چلچلۀ شادفاميهاست !
- که من در عصرِ زهرخندِ خُشکساليها
به نرگسزارِ سبزفامِ طراوتهای سينه ات نظر دارم
Wednesday, May 27, 2020
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment