Wednesday, June 10, 2020



تبسم اسير است
تشويش موج می زند
و عشق در سايه سرما خورده ...

به تو نگاه مي کنم و می نويسم
برای نگاهت که آب تنی گندمزاران ارديبهشت را مي ماند
-زير مهتابی که خود مخمليترين باران است در دشتهای فارس

و تو از خود گريزانی
از من گريزانی
از ما گريزانی !

و نميدانی آتش عشق در استخوان من آنقدر شعله می کشد
تا سياهيهای جهان هرگز سر بر نياورند
از تباشير نگاه تو


No comments:

Post a Comment